با مداد آبی در خطوط دفتر می نویسم از تو نغمه هایی از بر می نویسم از عشق حاکم افسونگر می نویسم از تو می فروزد اخگر می نویسم از تو می رود جان از برنام پر معنایتمی نویسم بر سر می نویسم از تو می رود خو یک آسمان احساس...
باز هم جان و دلم عاشق و دلبسته شود مرغ شیدای دلم سوی تو وارسته شود قلب من گر تو نباشی ز غمت می میرد وای از آن روز که بیچاره و وابسته شود چشمه ی چشم دلم نهر فراغ است بیا ترسم از دست روی، هجر تو پیوست یک آسمان احساس...